۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و هشتاد و هفتمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در منع مردمان از تصرف اموال یکدیگر به ظلم و باطل» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۸۸بقره﴾
و اموال یکدیگر را بین خود به باطل مخورید و کار را به محاکمه قاضیان میفکنید تا به رشوه، بخشی از اموال مردمان را به ناحق تصرف کنید در حالیکه خود از نادرستی این کار آگاهید.
مبادله مال و ثروت بین مردمان باید معقول و در جهت خیر باشد: یا به یکدیگر متاعی بفروشند و بهایی گیرند یا به دیگران انفاق کنند یا وام دهند یا مصالحه کنند اما به هیچ روی روا نیست که از مال خود قدرتی بسازند و با رشوه دادن به حاکمان و تصمیمگیران اموال مردمان را به ناحق تصرف کنند و حقوق آنان را مورد تعرّض قرار دهند در حالی که خود بر نادرستی کار آگاهند. به همین سبب در حدیث آمده است که «رشوه گیرنده و رشوه دهنده هر دو در آتشند» و فی الجمله هر نوع تلاشی برای به هم زدن کفه ترازوی عدالت روا نیست.
همه کس را دندان به ترشی کُند گردد مگر قاضی را که به شیرینی (سعدی)
آنگاه قاضی را میبینی با شکمی بزرگ و مدوّر که از خروسهای اهدایی(که به رشوه پذیرفته) آستر شده است (شکسپیر، نمایشانه آنطور که بخواهی)
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامان او درخت از بیخ
به نیم بیضه که سلطان ستم روا دارد
کِشند لشکریانش هزار مرغ به سیخ (سعدی)
باطل به معنی فاقد ارزش و اعتبار و واقعیت است. هر گونه مالی که به دست آید و برابر آن، یا کمی بیشتر از آن، خیر و امتیازاتی به جامعه بازنگردد آن باطل و حرام است. برای مثال، اگر کسی کتابی ترجمه کند که مقصود نویسنده اصلی را نرساند یا اگر ترجمه درست باشد اما نویسنده اصلی سخن باارزشی نگفته باشد و مترجم خود بداند که این کتاب را نه برای رسیدن خیر به مردم بلکه برای رساندن خود به مختصر ثروتی انجام میدهد، به حقیقت خوردن مال به باطل است. معیار این است که هر کس باید از سفره پر نعمت زندگی که هزاران نفر در آن مشارکت دارند به اندازهای بردارد که بر آن سفره میگذارد. کسانی جامعه را ثروتمند میکنند که بیش از برداشت بر آن سفره مینهند و کسانی جامعه را فقیر میکنند که بر داشتشان بیش از گذاشت است.
پیوستن به نیروی ظلم با ظلم برابر است و به آن کس که حقوق آدمیان را زیر پا میگذارد نباید حتی نزدیک شد مگر برای اصلاح و هدایت نه برای شرکت در ظلم و برخورداری از غارت حاکم، زیرا چنان حاکمی دزد محسوب میشود و شریک دزد نیز دزد خواهد بود چنان که قاضی رشوهای بستاند و دزدی را تبرئه کند.
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی: کاین خطا کاری چه بود؟
دزد گفت: از مردم آزاری چه سود
گفت: بدکردار را بد کیفر است
گفت: بدکار از منافق بهتر است
گفت: هان برگوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن (پروین اعتصامی)
بنابراین سخن حق را از آن باید شنید که مال ناحق را نمیپذیرد و همچون سعدی:
بگوی آنچه دانی که حق گفته به
نه رشوت ستانی و نه عشوه ده
نظامی در توجیه برخورداری خود از پارهای نعمتها گفته است که من چون کرم ابریشم هستم که اگر برگی میخورم، در مقابل ابریشم عرضه میکنم:
چو کرم قَز شدم از کرده خویش
بریشم بخشم ار برگی کنم ریش (خسرو و شیرین)